هر چند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی،اما هنوز
شریک تمام بی خوابی های من تویی...
دل تنگ توام...
دلم یه جای دنج میخواهد،آرام و بی تنش،
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی...! تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد...
مثلا آغوش تو...
دوباره باران گرفت ... باران بهانه ای بود
که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی...
کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند می آمد...